کد مطلب:211194 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

ضمانت بهشت برای ابوبصیر
ابن شهرآشوب از ابوبصیر روایت می كند كه من همسایه ای داشتم از اعوان سلطان جور و ستمكار بود مالی به دست آورده و كنیزان مغنیه و آوازه خوان گرفته بود و جماعتی از اهل لهو و لعب و عیش و طرب آراسته شراب می خورد و مغنیان می خواندند و می نواختند و مجاورت این همسایه اسباب زحمت و ناراحتی من شده بود چند بار شكایت كردم نتیجه نبخشید تا به او اصرار كردم این رویه خوب نیست گفت ای همسایه عزیز من مردی دست شیطان هستم و نمی توانم خود را اصلاح كنم مقهور این عادات شده ام اگر تو راست می گوئی خدمت امام صادق برو تا دعا كند خداوند مرا از این عادات نجات دهد و از بند نفس خلاصی یابم.

ابوبصیر گفت سخنش در من اثر كرد تا از كوفه به مدینه رفتم و شرفیاب حضور امام شدم حال خود و همسایه را گفتم - فرمود چون به كوفه برگشتی آن مرد به دیدن تو می آید بگو جعفر بن محمد می گوید ترك كن آن عادات زشت را تا من ضامن تو شوم خداوند ترا به بهشت برد.

چون به كوفه مراجعت كردم او بیرون آمد در خلوت با او صحبت كردم و پیغام امام صادق را دادم آن مرد به گریه افتاد گفت تو را به خدا قسم جعفر بن محمد چنین گفت گفتم آری بخدا چنین فرمود گفت این ضمانت برای من كافی است بگفت و برفت چند روزی نگذشت كه فرستاد نزد من رفتم به منزلش دیدم پشت در ایستاده گفت ای ابوبصیر آنچه داشتم در خانه دار و ندار را به فقرا دادم الان برهنه ام و عریانم برگشتم برای او لباس تهیه كردم به او دادم پوشید چند روز بعد فرستاد كه علیل شده ام بیا نزد من رفتم او را نزد طبیب بردم تا مرضش شدت كرد در حال نزع بالای سر او بودم كه صدائی بلند نموده غش كرد و بیهوش شد و باز به هوش آمد گفت ای ابوبصیر به حضرت صادق علیه السلام بگو آنچه وعده فرموده وفا شد و ضمانت تو ادا شد این بگفت و از دنیا برفت.

موقع حج رسید ما هم برای مكه حركت كردیم در مدینه رفتم حضور امام صادق



[ صفحه 406]



هنوز وارد اطاق نشده بودم كه فرمود ای ابوبصیر ما آنچه ضمانت كردیم برای همسایه ات وفا نمودیم. [1] .


[1] مناقب ابن شهرآشوب ج 2.